...
نازدانه ام
یه روزایی میرسه که دلت از همه چیز و همه کس خواهد گرفت،روزگاری که محبتت عشقت جور دیگر تعبیر شود،روزگاری که با تمام لذتی که از زندگی میبری چیزهایی مانند پتک بر سرت کوبیده خواهد شد و تو تمام مدت به این فکر خواهی کرد کجای زندگیت قدم اشتباه برداشتی..و اصلا دیگر جایی برایت مانده تا بمانی و مردد بمانی بین ماندن و رفتن..
تو این روزگاری که من تجربه اش میکنم و نمیدانم قدم بردارم برای ترک تمام آنچه که در این سالها کاشتم،تمام دلخوشیم وجود توست بهار بانو..
سخت است مادر ازت بخواهند تماشا کنی و دم نزنی..مگر میشود در برار اشتباه کسی که فکر میکردی تمام زندگیش خواهی شد دم نزنی..
خسته ام نازدانه ام..خسته از تمام دوستت دارم ها بر عکس انچه میگویند عمل کردنها..
پ.ن:هنوز در انتظار فرصتی هستم تا حوصله کسب کنم برای اپلود عکس..
حال ما خوب است اما تو باور مکن..